تصویری اتوپیایی یا دیستوپیایی

دنیای قشنگ نو

تحلیل روانکاوانه رمان آلدوس هاکسلی با عنوان «دنیای قشنگ نو» تأثیر متقابل پیچیده ای از مضامین جامعه شناختی و بینش های روان انسان را نشان می دهد. روانکاوی که توسط زیگموند فروید توسعه یافته است، ضمیر ناخودآگاه، امیال و راه هایی را که در آن جامعه و روانشناسی فردی در هم تنیده شده اند را بررسی می کند. «دنیای قشنگ نو» دیدگاهی دیستوپیایی از جامعه ای ارائه می دهد که امیال، احساسات و هویت های فردی را به نفع ثبات و یکنواختی اجتماعی واژگون کرده است.

سرکوب و شرطی سازی:

در دولت جهانی که در رمان به تصویر کشیده شده است، مفهوم سرکوب نقشی محوری دارد. جامعه از شرطی سازی و استفاده از داروهای مخدر برای سرکوب احساسات منفی و تمایلات فردی استفاده می کند. این منعکس کننده مفهوم سرکوب فروید است، جایی که افراد تعارضات و خواسته های درونی خود را به ناخودآگاه فشار می دهند تا هماهنگی اجتماعی را حفظ کنند.

“ترجیح میدم خودم باشم، خودم باشم و دمغ باشم بهتره تا اینکه کسی دیگه باشم و خوش باشم.” از متن کتاب

نقش ایگو:

این رمان نقش خود را در حفظ احساس خود و پیمایش در پیچیدگی های دنیای بیرونی برجسته می کند. شخصیت‌هایی مانند برنارد مارکس و جان «وحشی» در حالی که با هویت‌های منحصربه‌فرد خود در مواجهه با جامعه‌ای انطباق‌گرا دست و پنجه نرم می‌کنند، با منیت‌هایشان مبارزه می‌کنند.

اصل لذت:

تثبیت دولت جهانی بر ارضای فوری و جست‌وجوی لذت با آن سوی اصل لذت فروید مطابقت دارد. شهروندان در این جامعه مشروط به لذت جویی و دوری از ناراحتی به هر قیمتی هستند که ظرفیت روابط معنادار و درون نگری را کاهش می دهد.

خانواده های سنتی:

عقده ادیپ، یک مفهوم فرویدی، به احساس جذابیت و رقابت کودک با والدین جنس مخالف خود مربوط می شود. در «دنیای قشنگ نو» روابط خانوادگی سرکوب شده و مفهوم خانواده هسته ای حذف می شود. شهروندان از بدو تولد مشروط به داشتن رابطه جنسی با شرکای متعدد هستند که از توسعه عقده سنتی ادیپ جلوگیری می کند.

هویت و بیگانگی:

این رمان به بررسی بیگانگی و از هم گسیختگی هویت های فردی در جامعه ای می پردازد که منحصر به فرد بودن و پیچیدگی روانشناسی انسان را انکار می کند. شخصیت‌هایی مانند برنارد، که احساس می‌کند در جای خود نیست، و جان، که با هویت «وحشیانه» خود مبارزه می‌کند، نمونه‌ای از فروپاشی هویت خود در دولت جهانی هستند.

ناخودآگاه:

کنترل دولت جهانی بر تمایلات و عواطف شهروندان به طور مؤثر وجود ضمیر ناخودآگاه را انکار می کند. شهروندان نیازی به کشف خواسته های ناخودآگاه خود ندارند، زیرا آنها شرطی شده اند که همیشه راضی و از نظر عاطفی پایدار باشند. 

تصعید:

در اصطلاح فرویدی، تصعید عبارت است از تغییر جهت دادن تمایلات یا غرایز غیرقابل قبول اجتماعی به رفتارهای قابل قبول اجتماعی. در دولت جهانی، امیال جنسی به سمت هرزگی هدایت می شوند، در حالی که امیال فکری و عاطفی سرکوب و دلسرد می شوند.

در پایان، «دنیای قششنگ نو» نقدی دیستوپیایی از جامعه ای ارائه می دهد که از شرطی شدن و سرکوب روانی برای حفظ نظم و ثبات استفاده می کند. این رمان بر پیامدهای بالقوه قربانی کردن فردیت و عمق روان‌شناختی برای هماهنگی اجتماعی، مطابق با بسیاری از مضامین و مفاهیم موجود در نظریه روانکاوی تأکید می‌کند.